کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



سرود ولادت امام سجاد علیه السلام

شاعر : امیر عباسی     نوع شعر : سرود     وزن شعر :     قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)    

 پخش سبک ۱              پخش سبک ۲                  ( به سبک خانۀ زهرا و علی )

شاده دلِ ارض و سما؛ گوهر نایاب آمده           روح مناجات و دعا؛ دلـبـر ارباب آمده

حُسنِ خدایی مثل اون؛ چشم دو عالم ندیده           از کرمش بر عاشقا؛ خون خدا عیدی میده


کعبۀ دلها یا علی؛ یوسف زهرا یا علی(۲)

*************************

زادۀ زهرا یا حسین؛ قلب ماها بی قراره           از قدم گل پسرت؛ باران رحمت می باره

شعر ولایت می خوانیم؛ با یه دلِ بی تاب آقا           ما صدقه از تو میخوایم؛ سائلارو دریاب آقا

کعبۀ دلها یا علی؛ یوسف زهرا یا علی(۲)

*************************

حاجت ما رو روا کن؛ آرزوی ما همینه           به زودی زود ما بشیم؛ زائر شهرمدینه

همراه سیّد عـلـی و؛ یـاد امـام و شـهـدا           هم یه سفـر زائـر تو؛ هـم یه سفرکرببلا

کعبۀ دلها یا علی؛ یوسف زهرا یا علی(۲)

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

همراه سیّد عـلـی و؛ یـاد امـام و شـهـدا           هم یه سفر اونجا بریم؛ هم یه سفرکربلا

سرود ولادت امام سجاد علیه السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک                         ( به سبک: ماه رسول خدا؛ شد پر نور و ضیا)

نور دو عین آمده؛ گـل حسین آمده            دلِ همه شاد؛ آمده حـضرت سجّـاد

چهارم ولـی آمده؛ سبـط علی آمـده            دلِ همه شاد؛ آمده حـضرت سجّـاد


کرده طلوع از افقِ نورِ عصمت خورشید و ماه

تـبـریک بگـیـم امشب همه به آقا اباعـبدالله

تابِ این وجـودِ بـی تـابـم آمـد            جـلـوۀ طـلـعـت مـهـتـابـم آمـد

مصحـف نـور جـمـال ثـارالله            یـاس وریـحـانـۀ اربــابـم آمـد

سیّدی یا عـلـی جان؛ سیّدی یا عـلـی جان؛ سیّدی یا عـلـی جـان (۲)

*******************************************

فـروغ انـجـم مـا؛ امـام چـهـارم ما            دلِ همه شاد؛ آمده حـضرت سجّـاد

سیّد و سَروَر ما؛ شـفـیع محشر ما            دلِ همه شاد؛ آمده حـضرت سجّـاد

آمده ماهی بی قرین،حقّ الیقین،یعسوب الدّین

سـیّـد خیل ساجـدین، حضرت زین العـابدین

ای ولای تو مرا صوم و صلاة            ای تو آبـروی ذکـر و مناجات

ای ولیّ حق به ارض و سماوات            بر جـمال تو درود و صلوات

سیّدی یا عـلـی جان؛ سیّدی یا عـلـی جـان؛ سیّدی یا عـلـی جـان (۲)

*******************************************

به اهل ارض و سما؛ برای اهل ولا            یـار و شفـیـعی؛ تو خورشید بقیعی

مظهر جود و سخا؛ گوهر بحر عطا            یـار و شفـیـعی؛ تو خورشید بقیعی

دل شـکـسـتـه ام آقـا تـنـگِ بـرای مـدیـنـه

مرغ دلم یابن الزهـرا کرده هـوای مدیـنه

رُکن و ذکری و قیام و قعـودی            هم قنوت و هم رکوع، هم سجودی

عُمری از داغ پدر گریه کردی            شـاهـد مـصـیـبـت بـابـا بـودی

سیّدی یا عـلـی جـان؛ سیّدی یا عـلـی جـان؛ سیّدی یا عـلـی جـان (۲)

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

دل شـکـسـتـه ام آقـا تـنـگـه بـرای مـدیـنـه            مرغ دل بین فاطمه کرده هـوای مـدیـنــه

مدح و ولادت امام سجاد علیه السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : مربع ترکیب

ای شمس ولایت! قـمـرت باد مبـارک            ای بهـر کـرامت! گهـرت باد مبـارک

ای پنجم شعـبـان! سحـرت باد مبارک            ای مـادر ایـران! پـسرت بـاد مبـارک


آیـیــنـۀ حـسـن ازلــی زاده‌ای امـشـب

در کعـبۀ توحـید، عـلـی زاده‌ای امشب

بـنگـر به سـرِ دست، جـمـال ازلی را            چـارم وصی احمد و نجل سه ولی را

خـورشـیـد فــروزنـدۀ انـوار جـلـی را            رخـسـار عـلـی‌بـن‌ حـسیـن‌بـن‌عـلـی را

دیــدار حـسـیـن دگــرت بـاد مـبـارک

مـیـلاد گـرامـی پـسـرت بــاد مـبارک

این فرش‌نشینی است که خود عرش مقام است            این حمد و رکوع است وسجود است وقیام است

ایـن قـائـمـۀ دائـمـۀ هـفـت نـظام است            این نجل سه مولا پدر هشت امام است

ما را نه همین در حرمش روی نیاز است

بر دامن او دست همه خلق، دراز است

قـرآن حـسیـن‌بن‌علی مصحـف رویش            جان دو جهان بسته به یک تار ز مویش

خورشید برد سجده به خاک سرکویش            حق است اگر خضر چکد ز آب وضویش

انـوار خـدا مـوج زنـد در جــلــواتـش

از خالق و از خلق درود و صلـواتش

این یوسف زهرا پسر یوسف زهراست            در چرخ ولایت قمر یوسف زهراست

در بحر امامت گهر یوسف زهراست            در سلسله پیغـامبر یـوسف زهـراست

در قافلـه مـولاست هـمـه قـافـلـه‌ها را

در سلسله یـار است همه سلـسله‌ها را

در هر طپش قـلـب بوَد ذکـر خـدایش            پـیـوستـه دعـا مـنـتـظـر حال دعـایش

دل‌‌های حسینی همگان صحن و سرایش            گل‌‌ بوسۀ جبـریل به خـاکِ کفِ پـایش

والله اگــر حـکــم ز داور بــســتــانــد

دانـد کـه در از قـلـعـۀ خـیـبـر بستـاند

فرزند شهادت، پدر صبر و شکیب است            مولای وجود است، نگویید غریب است

بیمار نخوانید، طبیب است، طبیب است            مانند علی نیز خطیب است، خطیب است

گـفـتـار رسـایـش چو شنـیدند صحـابه

گـفـتند علی خوانَد چو در کوفه خطابه

ای بـوسـه زده خـون خـدا بر دهن تو            ای مـثـل نـبـی وحـی الـهـی سخـن تو

تو شمع و همه خلق جهـان انجـمن تو            یـوسـف شـده دلـبـاخــتـۀ پـیـرهـن تـو

دریاست جـگـر تـشنـۀ اشک بصر تو

گـردیـده اجـابت هـمـه جا دور سر تو

یـاس نـبـوی، لالـۀ حـمـرا به تو نـازد            نخل رطب و سینۀ صحرا به تو نازد

بر نیزه سر یـوسف زهـرا به تو نازد            هم فاطمه، هم زینب کبرا به تو نـازد

در عیـن اسـارت به همه خلـق امیری

خصم است اسیر تو که گفته تو اسیری

اوصاف تو بیرون بوَد از حد و شماره            هر لحـظۀ تو در نظـر ماست هـزاره

از ماست اطاعت، ز تو یک لحظه اشاره            عـالـم هـمه بر جـود تو دارند نـظـاره

زنجیر به فـرمـان تو پیچـید به دستت

بـالله قـسـم نـام اسـیـر است شـکـسـتت

بـی‌اذن تو بر تو نـرسـد سنگ لب‌ بام            گر حکم کنی شام شود تیره‌تر از شام

در سلسله صد سلسله با یک نگهت رام            معراج چهل‌ روزۀ تو برتر از اوهـام

پـیـغــامـبــر خـــون امــام شـهــدایــی

هر سو که کنی روی در آغوش خدایی

ای مـلـک خـداونـد تـعـالـی حــرم تـو            ای عـالـم هـستی همه ظـرف کـرم تو

جـان یـافـتـه عیـسای مسیـحا ز دم تو            خـوبـان دو عـالـم هـمـه خـاک قدم تو

میثم که بوَد دست گـدایـیـش به سویت

آیینــۀ دل شستـه بـه خـاک سر کویت

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» حتی سایت نخل میثم بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

گـفـتـار رسـایـش چو شنـیدند صحـابه           گـفـتـنـد عـلـی خوانَد در کوفه خطابه

مدح و ولادت زین العابدین امام سجاد علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : مربع ترکیب

ای اهل دعـا! روح دعـا بـاد مـبـارک           در دیــده تـجـلای خــدا بــاد مـبـارک
این عـیـد مـبارک، به شما باد مبـارک           لـبــخــنـد امــام شــهــدا بــاد مـبـارک


جـان در بــدن عـالـم ایـجـاد مـبــارک
آمد به جـهـان حضرت سجـاد، مبارک
ای بانوی ایـران پسر آورده‌ای امشب           ای طوبی عصمت ثمر آورده‌ای امشب
در بیـت ولایت قـمـر آورده‌ای امشب           الحـق که حـسین دگر آورده‌ای امشب
بــی پـرده بـبـیـنـیـد جــمـال ازلــی را
تبریک بگوئید «حسین ابن علی» را
حجروحجر وحلّ ومقام وحرم است این           دریای خروشندۀ جود و کرم است این
در مجمع خوبان دو عالم، علم است این           دردانۀ شهـبانوی مُلک عجم است این
گردیـد عـیـان کـوکـب اقـبـالِ مـحـمّـد
چـشـم و دلـتـان روشن، ای آل محـمّـد
این ماه تمام است، تمام است، تمام است           فرزند قیام است، قیام است، قیام است
ذکر است و سلام است و سلام است، سلام است           بر خلق، امام است، امام است، امام است
این گوهر رخشنده دامان سه دریاست
چارم وصی ختم رُسُل، یوسف زهراست
این ماه، چراغ مه شعبان حسین است           این بضعۀ ثارالله و این جان حسین است
این لالـۀ خـنـدان گـلستـان حسین است           این آیه بـه آیـه همه قرآن حسین است
این جان حـسین است بـدانـید بـدانـیـد!
قـرآن حسین است بخـوانیـد بخـوانیـد!
خیزید که از اشک و شعف آینه شوئیم           چون لالۀ خندان سر هر شاخه بروئیم
پـرواز کـنـان تـا حــرم الله بــپـوئـیــم           مانـند فـرزدق بـخـروشـیـم و بگـوئـیم
ریزد بـه ثـنـایـش دُر نـاب از دهن ما
تا شام شود روز «هـشام» از سخن ما
این است که توحید از او یافت ولادت           دارد بــه وجــودش حــــرم الله ارادت
داده بـه مقـامش ز ازل کعـبه شهـادت           کردند به مهرش همه حجاج، عـبادت
این سیـد و مـولا و امام حـرمین است
این سبط نبی، پور علی، نجلِ حسین است

این سورۀ قدر و زُمر و یوسف و طاهاست           این سیـد بـطحا پـسـر سیـد بـطحاست
ایــن نـور دل فــاطـمــۀ ام‌ابـیـهـاسـت           این نوح و خلیل است و کلیم است، مسیحاست
رخشنده چراغ دل هر انجمن است این
سر تـا بـه قـدم آیـنـۀ پنج تن است این
ای یـوسف زهرا شده مبهوت کمالت!           ای عـرش خدا جایگه قـدر و جلالت!
یـادآور خُلق نبـوی، خـلـق و خصالت           بـا آنکـه بـود حـلـقـۀ زنـجـیـر مـدالت
با آنکه بـه گـردن اثـر سـلـسـله داری
آقـائی و اشراف بـه هر سـلسله داری
غیر از تو که در شام بلا خطبه بخواند           در حـلـقـۀ زنـجـیر، عـدو را بـکشانـد
در کـاخ ستـم یـکـسره آتـش بـفـشـانـد           بـر خــاک مـذلّـت عــدو را بـنــشـانـد
تـو صاحبِ فـریـادِ تــمــامِ شـهــدایــی
بر جان ستـمگـر، شـرر خـشم خـدایی
غیر از تو که در سلسلۀ سخت اسارت           بـر فرق ستمکار زنـد مشت حقارت؟
ویـرانـه کند کاخ ستم را بـه اشارت؟            تـازد بـه سپاه ستم و ظلم و شرارت؟
در خـطبۀ تـو خـشم خـدای ازلی بـود
فریاد خروشان خـدا صوت علی بـود
ای سر زده از سیـنۀ هـر نسل نـدایت           ای زمـزمـۀ وحـی خـداونـد، صدایـت
اســلام، رهـیـنِ نــفـسِ روح فــزایـت           در سلسله پیـوسته به لب ذکر خـدایت
روزی که نبودی خبری از گل"میثم"
شد بسته بـه زنجـیـر ولایت دل"میثم"

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنیدضمناً امام همگان را به مذلت نمی نشاند بلکه فقط ستمگران را ....

ای یـوسف زهرا شده مبهوت کمالت!           ای عرش خدا گوشه‌ای از قصر جلالت!

در کـاخ ستـم یـکـسره آتـش بـفـشـانـد           بـر خاک مـذلّت هـمگـان را بـنـشـانـد

مدح و ولادت زین العابدین امام سجاد علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مسمط

امشب خـدا بر یوسف زهـرا پسر داد            امشب خـدا شمس ولایت را قـمر داد

قرص قـمر نه بلکه خورشیدی دگر داد            از ماه و از خورشید گردون خوب تر داد


بـر زادۀ خـیـر الـبـشـر خـیـر الـبـشـر داد

جان ها فـدایـش باد کو جان حسیـن است

این بهـترین نجـل امیرالمـؤمنین است            این افـتخـار بانوی ایران زمین است

این جان قرآن روح ایمان رکن دین است            این طا و ها و حا و میم و یا و سین است

ایـن سـیّـد سـجّـاد زیـن الـعـابـدیـن اسـت

این بـر فـراز دست، قـرآن حـسیـن است

آئـیـنـۀ حُـسن رسـول اکـرم اسـت این            مولای کلّ عالم است و آدم است این

احیاگر جان دو صد عـیسی دم است این            دُرِّ سه دریا هشت گوهر را یم است این

ای شـهـربـانـو شـهـریـار عـالم است این

مـاه تـو و خـورشـیـد تـابـان حسین است

تکبـیـر می بوسد دهـان وقـت نمـازش            چشم دعـا در ره به هنـگـام نـیـازش

آیـد ز شـش سو استجـابت پـیـشبـازش            قــرآن بـود دلـدادۀ صـوت حـجـازش

تـوحـیــد جـوشـد از صـدای دلـنــوازش

در عضو عضوش روح ایمان حسین است

بـایـد دوبـاره در جهـان پـیـغـمـبـر آید            از بـیـت حـقّ بنت اسـد با حـیـدر آید

وز بهـر حـیدر همچو زهـرا همسر آید            همچون حسیـن از دامن آن مـادر آید

شـایـد کـه زیـن الـعــابــدیــن دیـگـر آیـد

کاین پنج تن را روح و ریحان حسین است

از سجـده های او عـبادت یافـت زینت            وز خاک درگاهش سعادت یافت زینت

وز او بـزرگیّ و سـیادت یافت زینت            با صبح میـلادش ولادت یافت زینت

وز خـطـبـۀ گرمش شهادت یـافت زینت

این خـطـبـه فریادِ خروشان حسین است

وجــه خــدا مــاه جـمــال نــازنـیـنـش            نقش گُـل روی مـحـمّـد در جـبـیـنـش

دست امیـرالـمـؤمـنـیـن در آسـتـنـیـش            خورشید پیـشانی گذارد بر زمـیـنـش

عــلــم تــمــام انــبــیـا نــقـش نـگــیــنـش

در سینه اش دریای عـرفـان حسین است

این است کز سـوی خـداوند مـبـیـنـش            آمــد نــدای انـت زیـن الـعــابـدیـنـش

گوید به صورت آفرین نقـش آفـرینش            خوانند ره پویان حقّ حقّ الـیـقـیـنـش

از آستـیـن ریزد دو صد روح الامیـنـش

سر تا قدم جان است و جانان حسین است

زنـجـیـرها وقـت دعـا هـم صحبت او            شـمـشـیرها روز غـزا در خـدمت او

بـعـد شـهـیدان شد اسـارت نهضت او            دشمـن چهـل مـنـزل ذلـیـل عـزّت او

یــادآور احــزاب و خــیــبــر قــدرت او

حـتـی زبـانـش تـیـغ بُـرّان حـسیـن است

ای ذات حـقّ مشتـاق یا رب یا رب تو            ای قـدسـیـان محـو منـاجـات شب تـو

ای عـرشیان را بال، فرش مکـتب تو            ای انـبـیـا را شـعـلـۀ تـاب و تـب تـو

ای ذکــرهـا لـب تــشـنـۀ لـعــل لـب تــو

هر ذکر تو یک دُرّ غـلطان حسین است

تـو کـیـسـتـی پـروردۀ خـون خــدایـی            سـر تا قـدم خـورشید حُسن ابـتـدایـی

الـحـق کـه اربـاب دعـا را مـقـتـدایـی            با احمد و زهرا و حیـدر هم صدایی

تـو مـطـلـع الانـوار مـصـبـاح الـهـدایـی

روی تو خـورشید درخشان حسین است

صـدها کـلـیـم الله هـزاران پـور مـریـم            بـاید وضـو گـیـرنـد زآب چـاه زمزم

تـا از تـو گـویـنـد ای ولـی الله اعـظـم            این کار ناید از هـزاران هـمچو میـثم

گر می زنـم یک عـمـر از مـدح شما دم

فیض شما و لطف و احسان حسین است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر در تمام سایت ها حتی سایت نخل میثم بصورت زیر آمده که غلط است لذا اصلاح شدو صحیح آن از روی جلد چهارم نخل میثم اورده شد

حـتّـی حـقّ مشتاق یـا رب یـا رب تو            ای قـدسـیـان محـو منـاجـات شب تـو

سرود ولادت امام سجاد علیه السلام

شاعر : میثم مومنی نژاد نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک                                               (به سبك ﺭﺏ ﺻﻞ ﻋﻠﻲ ﻣﺤﻤﺪ)

اﺯ ﻣـﺪﻳـﻨـﻪ ﺳـﺮ زده ﺁﻳـﻴـﻨــۀ اﻧــﻮاﺭ داﻭﺭ            ﺯاﺩۀ اﺻﻼﺏ ﺷـﺎﻣـﺨـﻪ و اﺭﺣــﺎﻡ ﻣـﻂﻬـﺮ

ﺩﺭﻭﺩ ﻛﻌﺒﻪ ﺑﺮ، ﻋﺒﺎﺩ الصالحین            ﺳﻼﻡ ﺳﺠﺪﻩ ﺑﺮ، اﻣﺎﻡ الساﺟﺪﻳﻦ


ﺭَﺏِّ ﺻَﻞِّ ﻋَـﻠَﻲ ﻣُﺤَﻤَّﺪ؛ ﻣُﺤَﻤَّـﺪٍ  ﻭَ ﺁﻝ ﻣُﺤَﻤَّﺪ

ﻋﻠـﻲ اﺑﻦ اﻟﺤﺴﻴﻦ؛ ﻋﻠـﻲ اﺑﻦ اﻟﺤﺴﻴﻦ (۲)

**************************

ﻗـﺒـﺮ خاکیّ ﺷﻤﺎ ﺷﺪ ﻛـﻌـﺒـﻪ ﻫﺮ ﻗﻠﺐ ﺁﮔﺎﻩ            ﻭﻣﻦ اﻋـﺘـﺼـﻢ ﺑـﻜـﻢ ﻓـﻘـﺪ اﻋـﺘـﺼـﻢ ﺑـﺎاﻟﻠﻪ

ﺗﻮﻳﻲ ﺟﺎﻥ ﻧﻤﺎﺯ، ﺗﻮﻳﻲ ﺭﻭﺡ ﻗﻴﺎﻡ            ﺑﻪ ﺟﺴﻢ تو دﺭﻭﺩ، ﺑﻪ ﺟﺎﻥ ﺗﻮ سلام

ﺭَﺏِّ ﺻَﻞِّ ﻋَـﻠَﻲ ﻣُﺤَﻤَّﺪ؛ ﻣُﺤَﻤَّـﺪٍ  ﻭَ ﺁﻝ ﻣُﺤَﻤَّﺪ

ﻋﻠـﻲ اﺑﻦ اﻟﺤﺴﻴﻦ؛ ﻋﻠـﻲ اﺑﻦ اﻟﺤﺴﻴﻦ (۲)

**************************

ﻣﻦ اﮔﺮ اﻳﺮاﻧﻲ ام ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺒـﺎﻫﺎﺗﻢ ﻫﻤﻴﻦ اﺳﺖ            ﻛﻪ از اﻳﺮاﻥ ﻣﺎﺩﺭ ﻭاﻻﻱ ﺯﻳﻦ اﻟﻌﺎﺑﺪﻳﻦ اﺳﺖ

ﺑﻮﺩ لطف ﺧﺪا، ﻭﻻﻱ اﻫﻞ ﺑﻴﺖ            ﺳﺮ ﻭ ﺟﺎﻧﻢ ﺷﻮﺩ، ﻓﺪاﻱ اهلبیت

ﺭَﺏِّ ﺻَﻞِّ ﻋَـﻠَﻲ ﻣُﺤَﻤَّﺪ؛ ﻣُﺤَﻤَّـﺪٍ  ﻭَ ﺁﻝ ﻣُﺤَﻤَّﺪ

ﻋﻠـﻲ اﺑﻦ اﻟﺤﺴﻴﻦ؛ ﻋﻠـﻲ اﺑﻦ اﻟﺤﺴﻴﻦ (۲)

: امتیاز
نقد و بررسی

مصرع اول بیت زیر به جهت حفظ حرمت امام تغییر داده شد

ﻗـﺒـﺮ ﻭﻳﺮاﻥ ﺷﻤﺎ ﺷﺪ ﻛـﻌـﺒـﻪ ﻫﺮ ﻗﻠﺐ ﺁﮔﺎﻩ            ﻭﻣﻦ اﻋـﺘـﺼـﻢ ﺑـﻜـﻢ ﻓـﻘـﺪ اﻋـﺘـﺼـﻢ ﺑـﺎاﻟﻠﻪ

سرود ولادت امام سجاد علیه السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک                                          (به سبک آمد آمد جـلوۀ حیّ سرمد)  

جلوه گر شد نور مهـر سعـادت            سَروَری که به کرم دارد عادت

آمد آمد روح ذکر و عبادت ، مبارک مبارک


من که نور از رخ آن شاه و ولی میگیرم            عیدی از دست حسین بن علی می گیــرم

نگار نازنین خوش آمد            سید الساجدین خوش آمد

ولیُ الله ولیُ الله ، مدد مولا مولا مولا مولا

***************************

شکـر للّه شُـهـره در عـالـمـیـنـم            گشته جاری اشک شوق از دوعینم

که گدای علی بن الحسینم ، از ازل تا ابد

رفته از کف زشعف قرار و صبر وتابم            غنچه زد یـاس بهشت عصمت اربــابــم

امام ُ العارفین خوش آمد            سید الساجدین خوش آمد

ولیُ الله ولیُ الله ، مدد مولا مولا مولا مولا

***************************

نور خود را در دلم جـا کن آقا            گـره های عـمـر ما وا کن آقـا

یک مدینه روزی ما کن آقا ، یا مولا یا مولا

از مـدیـنـه همه گـویـنـد به اشک و با آه            هــر که دارد هــوس کـربـبـلا بـسـم الله

همگی به سوی کربلا            برویم با ذکر یا زهرا

ولیُ الله ولیُ الله ، مدد مولا مولا مولا مولا

: امتیاز

مدح و ولادت زین العابدین امام سجاد علیه‌السلام

شاعر : یوسف رحیمی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

نـور حق می دمد از مشرق سجـادۀ تو           چه شکوهی ست در این زندگی ساده تو

میرود ازنظرش جنت وملک وملکوت           آنکه از روز نخـسـتین شـده دلـدادۀ تو


زمزم و کوثر و تسنیم به وجد آمده اند           از زلالــیّ مــی و روشـنــی بــادۀ تــو

هر کسی معجزۀ چشم تو را باور کرد           می شــود بــنــده ولــی بـنــدۀ آزادۀ تـو

با کرامات نگـاهت دل هر عـاشـق را           می بـرد سمت خـدا روشـنـی جــادۀ تو

آمدی تا به جهـان نـور یقـیـن برگـردد

نور ایمان و سعـادت به زمین برگردد

مکه با مـقـدم تو عـطـر بـهـاران دارد           دیــدۀ روشـن تو رحـمـت بــاران دارد

کعـبـه بر شـانۀ لطـف تو توکـل کـرده           با نفـس های مسـیحـایـی تو جـان دارد

مثل جدّت تو نهادی حـجـر الاسـود را           ور نه بی مرحمتت قامت لرزان دارد

هر کسی در دل او نور ولایت جاری ست           به کرامات تو و چـشم تو ایـمـان دارد

از نگاهت همه اعجاز و یقین می بارد           چـشم هایت چـقـدر تـازه مسلـمان دارد

آیـه آیـه کـلـمات تـو هـمـه روشـنـی اند           خط به خط مصحف تو جلوۀ قرآن دارد

لحـظـاتت همه از نـور خـدا لـبـریـزند           مگـر این شـوق الهــی تو پـایـان دارد

شب گذشت و سر تو بر روی تربت مانده

درعروجی تو ولی شوق عبادت مانده 

با تو هر لحظۀ من بوی خـدا می گیرد           عطر اخلاص و مناجات و دعا می گیرد

بچـشـان بر دل مـا طـعـم عـبـودیّت را           سجـده هـامان به نگـاه تو بهـا می گیرد

تو ولی نعـمت ما و همه عبـدت هستیم           رحـمت واسعـه ات دست مرا می گیرد

تا بقـیعـت دل شـیـدای مـرا راهـی کن           عشق از گوشۀ چشمان تو پا می گیرد

آنقـدر بنـده نـوازی که دل چون من هم           عـاقـبت تـذکـرۀ کـرب و بلا می گـیرد

بـانی روضـۀ اربـابی و بـاران بـاران           چشمم از محضر تو اذن بکا می گیرد

از تو بر گردن اسلام چه دِیْـنی مـانده

با فـداکـاری تو شـور حـسیـنی مـانـده

رهـبـر جـان به کـف اهــل ولایـی آقـا           مظهـر بی بــدل صـبـر و رضـایی آقا

به تو وعزت و ایثار و شکوهت سوگند           عــلــم افــراشـتـۀ خــون خــدایــی آقـا

بیـرق نهـضت اربـاب به روی دوشت           وارث ســرخـی خـون شــهــدایـی آقـا

خطبۀ حیدری ات کـاخ ستم را لـرزاند           دشـمـن تـو نـبــرد راه بـه جــایـی آقــا

کربلا را که تو به کوفه و شام آوردی           هـمه دیـدنــد که مـصبـاح هُــدایـی آقـا

مصحف چشم تو ازعشق حکایت دارد           راوی غـیـرت و ایـمـان و وفـایـی آقـا

دیـدۀ غــرق به خـون تـو گـواهی داده           تـو عــزادار چـهــل سـال مـنــایـی آقـا

اشک هم از غم چشمان تو خون می‌گرید           زائـر جـان به لب کـرب و بـلایـی آقـا

چشم های تو از آن ظهر قیامت می خواند

دم بدم درهمه جا داشت مصیبت می خواند

غـربت و بی کـسی قـافـلـه یـادت مانده           شـام انـدوه و شـب هـلهـله یـادت مانده

خار غم چشم تو را باز نشانده در خون           پـای زخـمـی و پُر از آبـله یادت مانده

در خرابه قـدِ تو خم شده از داغ عظیم           قـامـت خــم شــدۀ نــافـلـه یـادت مـانده

زخـم بی مـرهـم هـر روز اسـارت آقا           سالها سلـسلـه در سلـسله یـادت مـانـده

سالیانی ست که این داغ شهـیدت کرده           تـلخـی طعـنـۀ صد حرمله یـادت مانده

قاتلت درد و غم و بی کسی عاشوراست

سالیانی ست دل زخمی ات ارباً ارباست

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و روایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

در خـرابه تو هم از پای نشستی آخــر           قــامت خــم شــدۀ نــافـلـه یــادت مانده
بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد! زیرا بعد از زندانی کردن اهل بیت در کوفه ابن زیاد ملعون طی نامه‌ای از یزید کسب تکلیف کرد؛ به گفته سیّدبن طاوس در اقبال الاعمال ص۵۸۹؛ حاج شيخ عبّاس قمي در منتهي الآمال ص۵۲۴؛ و محدّث نوری در لؤلؤ ومرجان ص۱۷۴، آیت الله شعرانی در نفس المهموم ص۳۷۵، فرهاد میرزا در قمقام ص۵۸۶ تند‌ترین پیک‌ها هم این مسير ۱۷۵ فرسخی را در حدود ۲۰ روز طی می‌کنند که رفت و برگشت آن ۴۰ روز میشود؛ مدت زمان رفتن کاروان اسرا از کوفه تا شام (۱۵۰۰ کیلومتر) هم یک ماه طول کشیده است، بنا بر نقل سید بن طاوس (اقبال الأعمال ص ۵۸۹ ) و قاضی نعمان از علمای قرن چهارم (شرح الاخبار ج۳ ص ۲۶۹ ) اهل بیت بین ۳۰ تا ۴۵ روز در شام بوده‌اند!! حداقل بیست روز هم زمان نیاز بوده است که اهل بیت از شام به کربلا برگردند!! با توجه به مطالب فوق و دلایل متعدد روایی و تاریخی دیگر که در قسمت روایات تاریخی بطور کامل به آن اشاره کرده‌ایم علمایی همچون سید بن طاووس در اقبال الأعمال ص۵۸۹، علاّمه‌مجلسی در بحارالأنوار ج ۱۰۱ ص۳۳۴ و جلاءالعیون ص۶۱۹، محدّث نوری در لؤلؤ ومرجان ( ۱۸۱)، حاج شیخ عبّاس قمی در منتهی الآمال ص۵۲۵، علاّمه محمّد تقی شوشتری در قاموس الرجال ج۷ ص۲۱۱، عادل العلوی در عبقات الأنوار ص۴۴، آیت الله شعرانی در ترجمۀ نفس المهموم ص۳۷۵، محمّد تقی سپهر در ناسخ التّواریخ ج۶ ص ۱۰۱، محمّد خراسانی در منتخب التواریخ ص۳۱۸، عبد الرزاق موسوی مقرّم در مقتل الحسین ص۳۶۰، علاّمه شهید مطهّری در حماسه حسینی ج۳ ص۳۰، فرهاد میرزا در قمقام ص ۵۸۶، دکتر محمّد ابراهیم آیتی در بررسی تاریخ عاشورا ص۱۴۸، میرزاحسین یزدی در مهیج الأحزان ص ۷۵۳، سردرودی در تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۲۶ تصریح کرده‌اند به هیچ وجه امکان بازگشت اهل بیت در ۲۰ صفر سال ۶۱ هجری وجود نداشته بلکه احتمالا در اربعین سال بعد به کربلا آمده‌اند، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

زخــم بی مرهم چــل روز اسارت آقا           سالها سلسلــه در سلسله یــادت مــانده

مدح و ولادت زین العابدین امام سجاد علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : مسدس

محـیــط نـور را نـور آفــریــدنـد            سـپـاه شــور را شـور آفــریـدنـد

به خــورشـیـد ولایـت مـاه دادنـد            بـگـو نـورِ عــلی‌ نـور آفـریـدنـد


سپهر امشب زند بر خاک، زانو

مَـلَک خـوانـد ثــنـای شهـربـانـو

خـدا امـشـب ولـیّـش را ولـی داد            جـمالی منجـلی نـوری جـلـی داد

حـسین بن عـلی چـشم تو روشن            که امشب برتو ذات حق علی داد

شـب وجـد امـام عـالـمـیـن اسـت

که میلاد عـلـی ابن الحسین است

جـمـالِ بی مثـالِ داور است ایـن            به خَلق وخُلق وخو پیغمبر است این

حسن زادی، حسین آورده‌ای، یا             امـیـرالـمؤمنـین دیگـر است ایـن

بـه چـشـم نـور از او نـور بــارد

جــمـال چـارده مــعـصــوم دارد

به مـولا جــلـوۀ مــولا مـبــارک            جــمــال ربــی‌الاعــلــی مبـارک

امـــام چــارم آوردی بـه دنـــیــا            عروس حـضرت زهـرا مـبارک

عــبــادت‌هـای حــیــدر یـاد آمــد

کــه عـیـد حـضـرت سجــاد آمـد

به چـشمـم نـور مـطـلق آفـریـدند            بـه نـامـم ذکـر یـاحـق آفــریـدنـد

یـقـین بـاشد مـرا امـشب دوبـاره             بـه سـر شـور فـرزدق آفـریـدنـد

سرشک شوق ریزد از دو عـینـم

کـه مـداح عـلــی ابـن الحـسـیـنـم

به صورت حُسنِ صورت آفرینش            ز صـورت آفـریـنش، آفـریـنـش

فلک خواند به لب عیـن الحیاتش            ملک گوید به رخ حـقّ الیـقـینش

کــلام وحــی ریـزد از دهـانــش

دعــا گــل بوسه گیــرد از لبانش

خـدا مشـتاق یـارب یارب اوست            سـحــر دلـدادۀ ذکــر شب اوست

کــلــیــم الله مــدهــوش تــکـــلّــم            دعـاهـا زنده از لعــل لب اوست

عبــادت بـوسه گیــرد از جبینش

خــدا فرمــوده زین‌العــابـدیــنش

ولایــت تــشــنــۀ جـــام ولایــش            همه دل‌هاست، دشت کــربـلایش

چـهـل پـرواز از گــودال تا شـام            چهــل معــراج تا طشتِ طلایش

سفر از کبــریـا تـا کبــریا داشت

عروجی همچو ختـم‌الانبیا داشت

بـه خلـقـت در اسـارت مقـتـدایی            کــنـد در بـنـدگـی کــار خــدائـی

کـنـد روز اســارت دست بستــه             ز کـار عـالـمی مـشـکـل گـشائی

فـــراز نـــاقـــۀ اوج اقــتـــدارش

زبان هنگـام خـطبه ذوالفــقـارش

کـلامـش هـمچـو آیـات شــریـفـه            حماسه، روشنی، حکمت، لطیفه

بـــه دریــــای دلِ اهــــلِ تــــولّا            گهر جاری است از متن صحیفه

دعــای اوسـت وحــی آسـمــانـی

مـعـانی در مـعــانی در مـعـانـی

الا سـیـر عـروجـت تا سحـرگـاه            مــن الله و الــــی الله و مــــع الله

نهـان از چـشم‌ها اسـرار خود را            عـلـی با چاه می‌گفت و تو با ماه

تـو قـرآنی تـو ایـمـانی تـو دیـنی

تـو سر تـا پـا امـیـرالمـؤمـنـیـنی

مـزارت بیت قـرب داور مـاست            بقـیعـت کـربـلای دیـگـر مـاست

به معراج عروج ازخویش تا دوست            تـولای شــمــا بـال و پـر مـاست

به "میثم" از ازل شد این عـنایت

که بـا مهــر شـمـا گـردد هـدایت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مغایرت با مضامین زیارت جامعۀ کبیره « وَ وَرَثَةِ الْأَنْبِياءِ، وَسُلالَةَ النَّبِيِّينَ، وَصَفْوَةَ الْمُرْسَلِينَ » و عدم رعایت شأن انبیا؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و پیروی از فرامین و آموزه‌های ائمّه، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

کــلـیــم الله مــدهــوش تــکـــلّــم            مسیــحــا زنــدۀ لعــل لب اوست

مدح و ولادت زین العابدین امام سجاد علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

بــاز در بـحـر ولایـت گـهــری پـیـدا شد          ابر، یک ‌سو شد و قرص قمری پیدا شد

گـلشـن عـشـق و امیـدِ پـسـر فـاطـمـه را          الّه‌ الّه! چــه مـبـارک ثـمـری پــیـدا شـد


یک‌صدا خنده ‌زنان اهل سماوات و زمین          هـمـه گـفـتـنـد حـسیــن دگـری پـیـدا شـد

یا حسین ای پسر فـاطمه؛ چشمت روشن          ذکـر و تسـبیح و دعـا را پدری پیـدا شد

یَـمِ تـوحـید به جـوش آمـد و در دامن آن          صـدفی گـشت عـیـان و گهـری پیـدا شد

همه خـوبان جهان یکـسره کردند اقـرار          که ز خـوبان جهـان خـوب‌تـری پیدا شد

روی حق روی نـبی روی امامان یکسر          همـه در صـورت زیبـا پـسـری پیـدا شد

مــژده؛ ای اهـل تـولا شـب میــلاد آمــد

جان بگیرید به کف حضرت سجــاد آمد

سـورۀ نـورِ حسیـن ‌بـن ‌عــلی سیـمـایش          دو جهـان شـیـفـتــۀ حسن جـهـان‌ آرایش

چـشم مـادر به تمـاشای جـمـالش روشن          جـای گـل ‌بوسـۀ بـابـا به همۀ اعـضایش

نقش فـرقانِ محمد خط و خال و حُسنـش          جـای پیـشـانـی جـبـریل به خـاک پــایش

شـجـر نــور بُــوَد آیـتــی از جــلـوۀ رخ          ملـک العــرش بُـوَد بـنـده و او مـولایش

این همان سورۀ طور است و کتاب مستور          که بُـوَد قـلب حـسیـن‌ بن ‌عـلـی سینـایش

پای داوود پـیـمـبـر بـه زمین میچـسـبد          گـر بـه هــنگـام تــضـرّع شـنـود آوایش

پــای تـا سر قـد و بـالای عـلـی را بـیـند          چشــم بابـا بـه تـمـاشـای قــد و بــالایش

معنی پنج کتــاب است نهــان در نفسـش          چـارده سـورۀ نـور اسـت رخ زیـبـایـش

به جـلال و شـرف و قــدر نـدارد هــمـتا          در هـمه عـالـم چون خـالـق بیهـمتـایش

نه عجـب عـالـم اگر گـردد فـرمانـبر او

ابــر بــارد بـه مــنـاجــات غــلام در او

روی او مصحف قدر و شرفش پیغـمـبر          گوهـر چـار یَـمِ نـور و یَـمِ هـفــت گهـر

استـلام حـجـرش کـور کند چـشـم هـشام          کعبـه دور سر او گردد با حجر و حجر

می‌توان درغل و زنجیر بگیرد چو علی          بـا دو انـگشت یـدالـلّهــی در از خـیـبــر

کـرم و جــود بـود ســائــل پـشـت در او          شـرف و قـدر به خـاک قـدمش آرد سـر

حلقـۀ سلسله در حلـقـۀ فـرمان وی است          سنگ ها بر لـب بامـند از او فـرمـان بر

این خلیلی است که با هر سخنش بت شکـند          احتیاجش نه به دست است نه بازو نه تبر

اوست آن بنده که چون پای نهد در محراب          در نماز شبش از هوش رود مرغ سحر

این توانمند خطیبی‌ است که در مسجد شام          بر سر تخت ستم بشکنـد از خصم، کمر

این رسولی‌ است که بوده است چهل معراجش          سـوی معبـود بــه دنبـال سـر پـاک پـدر

چه روی ناقۀ عریان چه به ویـرانۀ شام

این امام است امام است امـام است امـام

این امامی‌ است که همگام امام شهـداست          پدر حلم و رضا و پسـر خـون خـداست

موج در موج بـود لنــگـر کشتـی نجـات          گام در گام همه شعـلـۀ مـصباح هداست

در عـنایت کمـی از کـفـۀ جـودش عـالـم          درحقیقت نمی از قطرۀ علمش دریاست

طاعت خلق سماوات و زمین بیمهـرش          به خـدا روز قـیـامت سنـد بی‌ امضاست

این خـدا نیـست خـدا نیست خـدا می‌دانـد          طلعت غیـب در آئـینـۀ رویش پــیـداست

بــی‌جــهـت سـدِّ رهِ زائــر او گــردیـدنـد          حـرم حضـرت سجــاد، بقـیـع دل ماست

این عـلی‌بن‌حـسین است که با فــریـادش          همه جا کـرببلا و همه دم عـاشـور است

تـا خـدایی خـداونـد، امـام است به خـلـق          بـه خدایـی خـدایی که جهــان را آراست

«میثما!» از سخن مدح، فـراتر خوانش

این کتابی‌ است که هرگز نـبود پـایـانش

: امتیاز
نقد و بررسی

نور بر عرش کند سر ز مناجـات شبش          روح بخشـد بر وی با دم روح ‌افــزایش

مدح و ولادت زین العابدین امام سجاد علیه‌السلام

شاعر : سید هاشم وفائی نوع شعر : مدح وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مثنوی

امـشب رواق دیــده را آذیــن بـبـنـدیــد           همراه اشک شوق خود چون گل بخندید

امشب فــروغ آســمــان ها را بـبـیـنـیـد           نــور چــراغ کهکــشـان ها را بـبـیـنید


امشب سپهر زهد و تقـوا ماهـتابی ست           چون روز در شب آسمان ها آفـتابی ست

امشب که اشـک چـشـم من آئیـنه بسته           با ذوق، اشک شوق در چـشمم نشـسته

با اشک، شوق خویش را ابـراز کردم           بر آسـمــان چـشم دلــم را بــاز کــردم

دیــدم تـمام عـرشـیان را در سـمـاوات           دارنـد بر درگـاه لـطـف حـق منـاجـات

جـبریــل می گــوید که نــورٌ نــور آمد           شــیــدائـی آمـد عـشـق آمـد؛ شــور آمد

امشب مریـدان شام مـیـلاد مـراد است           امــشـب دل آل رســول الله شــاد اسـت

ای دل حـسیـن بن عــلـی فـرزنـد دارد           زین غنچــۀ زیـبــا به لب لبخــنـد دارد

ای اهــل عــالــم زیــنـت عُــبــاد آمــد           من فــاش گــویــم ســیــد ســجــاد آمــد

سجاده از او رنگ و بـویی تـازه دارد           اخــلاص و تقــوا آبـرویـی تــازه دارد

وقت ولادت هم پر از شور نماز است           رخــسارۀ نـورانـیـش نـور نـمـاز است

پیچیده در هـفت آسـمان راز و نیـازش           پُل بـسته تا عـرش برین روح نمـازش

عشق و محبت با دل او همنـشین است           او مظهـر تـقـوا و زین العـابـدین است

در هـر دلـی بــذر ولایش ریـشه دارد           آن دل برای حـشر خـود انـدیـشـه دارد

مـهـرش کـلیـد بـاغ فـردوس خــدا شـد           هر کس ز مهرش شد جدا ازحق جدا شد

آن کس که گردد ذرۀ این مهر پر نـور           روز جزا هم با همان نور است محشور

هر کس دلش پر میزند در صحن سینه            پــروانــۀ پـــرواز دارد تـــا مــدیـــنــه

بر ما «وفائی» می رسد بـوی مـدیـنـه           ای کاش ما را خـواند او سـوی مـدینـه

: امتیاز

مدح و ولادت زین العابدین امام سجاد علیه‌السلام

شاعر : ولی الله کلامی نوع شعر : مولود یه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

مژده ای شیعه که باشد شب میلاد امشب           پا نهاده به جهان حضرت سجاد امشب

شهربانو بکند فخـر به نـسـوان جـهـان           که خدا طرفه گلی ناز به او داد امشب


مرحبا پنجم شعبان شد و روز صلوات           زین بشارت دل عـشاق بُوَد شاد امشب

ای گدایان به بَرِ حضرت زهـرا بروید           عـیـدیـانه دهـد آن مـادر عُـبـّـاد امشب

کاخ ظلم از برکات قدمش ویران است           خـانـه آل امـیـّـه شـده بـر بــاد امـشب

دوش رو بر سجـاد (کلامی) می گـفت            باد ای سـاجد حق خانه ات آبـاد امشب

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

ای گدایان به درحضرت زهرا بروید           عیــدیـانه دهد آن مــادر عُبـّـاد امشب

مدح و ولادت زین العابدین امام سجاد علیه‌السلام

شاعر : محسن عرب خالقی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

نـشـیب های دل من فـراز می خـواهد           فـراز اشک مرا در نمـاز می خواهد

مـؤیّـد است به روحُ الـقُـدس قــلم اما           برای شعــر سرودن نیـاز می خواهد


اگر چه کرده دل من خیـال پـردازی           حقیقت است که عاشق مَجاز میخواهد

بـرای سـفـرۀ بـازش نـیـامدم ایـنـجـا           گـدای این در، آغـوش باز می خواهد

اگر چه این دو شب از جام کربلا مستم           دلم دوبـاره شراب حجـاز می خواهد

پیـاله ای بـدهـیـدم که دم زنـم حـق را

دوبـاره زنـده کـنـم قـصۀ فـرزدق را

نسیم پـنجـم شعـبـان ز راه آمده است           صدای پای بهـاران ز راه آمده است

ببـین بـدون پـیـمبـر بدون جـبـرائیـل           دوبـاره آیــۀ قـرآن ز راه آمـده است

میـان بـیـشۀ شیـران هـاشـمی امشب           غزال عرصۀ ایمان ز راه آمده است

فقط نه اینکه ز راه آمده عزیز عرب           عزیـز دختـر ایران ز راه آمده است

زنی که در رگ او خون آریایی هاست           که از دیار دلـیران ز راه آمده است

شب تـولـد فــرزند شاه دخـتـر ماست

زبان مـادری او زبـان کشور ماست

کسی که شد ششمین نور سورۀ انسان           کسی که خسته شد ازسجده های اوشیطان

کسـی که هست تجـلّی پـنج تن در او           کسی که شد پـدر هـشت قبـلۀ ایـمان

کسی که با نفـس یک غـلام سـادۀ او           نفـس گـرفته زمین مدیـنـه از بـاران

کسـی که مـوقع انـفـاق بین سـائـل ها           ملقّب است دل شب به صاحب انبان

به حق او حجر الاسودی شهادت داد           که جز به حق علی وا نکرده است دهان

به حیرت است کنار حَجر دو چشم هشام

ز اهـتـمام خـلایـق به احـتـرام امــام

بخوان که ضبط کند آسمان صدایت را           صحیـفه پخش کند بعد این نوایت را

برای این که بخـوانیم «لا تــؤدّبنی»           بخــوان برای ابوحمزه ها دعایت را

تو با زبـان خـدا حرف می زنی آخـر           چگـونـه یــاد بگــیــریم ربــنـایت را

بیا و بعد دعــا روضه هم بخـوان آقا           بـیـا و شــرح بده داغ کـربــلایت را

بیا بگو چه کشیدی تو در چهل منزل           بگو که بست به زنجیر دست و پایت را

بـیـا بگـو چـه به روز رقـیـه آوردنـد           بگو چگـونه کـشیـدند عـمـه هایت را

کسی که حرف خدا و کتاب می آورد

کنار یک سر تشنه شــراب می آورد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر دارای ایرادات محتوایی و ابهام در معناست لذا توصیه میشود در صورت امکان ابیات بهتری جایگزین شود

برای سفــرۀ بــازش نیــامدم اینــجـا            گـدای این در، آغــوش باز میخواهـد

میــان بیشۀ شیــران هــاشمی امشب           غزال عرصۀ ایمان ز راه آمده است

مدح و ولادت امام سجاد علیه السلام

شاعر : یوسف رحیمی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

با تو هر لحظۀ من بوی خدا می گیرد            عطر اخلاص و مناجات و دعا می گیرد

بچـشان بر دل ما طـعـم عـبـودیّـت را            سجـده هـامان به نـگـاه تو بها می گیرد


تو ولی نعمت و ما  بندۀ لطفت هستیم            رحـمت واسـعـه ات دست مرا می گیرد

تا بـقـیـعت دل شیــدای مرا راهی کن            عـشق از گـوشۀ چشمان تو پا می گیرد

آن قدر بنده نوازی که دل چون من هم            عـاقـبـت تـذکـرۀ کـرب و بـلا می گـیرد

بانی روضه‌ی اربـابی و باران باران             چـشـمم از محضر تو اذن بکا می گیرد

از تو بر گردن اسلام چه دِیْـنی مانده

با فــداکـــاری تو شور حـسیـنی مانده

رهـبـر جـان بـه کـف اهـل ولایی آقـا            مـظـهـر بی بـدل صـبـر و رضـایی آقا

به تو و عزّت و ایثار و شکوهت سوگند            عـلـم افــراشـتــۀ خــون خـــدایــی آقــا

بـیـرق نهضت ارباب به روی دوشت            وارث ســرخـی خــون شـهــدایـی آقـا

خطبۀ حـیدری ات کاخ ستم را لرزاند            دشـمـن تـو نَـبَــرد راه بـه جــایـی آقــا

کربلا را که تو به کوفه و شام آوردی            هـمـه دیـدنـد که مـصـبـاح هــدایی آقـا

مصحف چشم تو از عشق حکایت دارد            راوی غـیــرت و ایـمـان و وفایی آقــا

دیـدۀ غـرق به خـون تـو گـواهی داده             تـو عــزادار چـهـل سـال مـنـایـی آقــا

اشک هم از غم چشمان تو خون می‌گرید             زائـر جـان بـه لـب کـرب و بـلایی آقا

چشم های تو از آن ظهر قیامت می خواند

دم به دم در همه جا داشت مصیبت می خواند

غـربت و بی کسی قـافـله یـادت مانده             شـام انـدوه و شب هـلـهـلـه یادت مانده

خار غم چشم تو را باز نشانده در خون            پـای زخـمی و پُـر از آبـله یادت مانده

در خرابه تو هم از پای نشـستی آخر             قـامـت خــم شـدۀ نـافــلـه یـادت مـانـده

زخـم بی مرهم چـل روز اسـارت آقا             سال ها سـلـسـله در سلـسله یادت مانده

سالیانی ست که این داغ شهیدت کرده             تلـخی طعـنـۀ صد حـرمـله یادت مانده

قاتلت درد و غم و بی کسی عاشوراست

سالیانی ست دل زخمی ات ارباً ارباست

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

( تو ولی نعمت ما و همه عبدت هستیم        رحمت واسعه ات دست مرا می گیرد)

مدح و ولادت زین العابدین امام سجاد علیه‌السلام

شاعر : وحید قاسمی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : چهارپاره

روز میـلادتـان چه روزی بود           در مـدیــنـه هــوا بـهـاری بـود

برق می زد نگاهـتان از عـشق           وقت یک عکس یـادگـاری بود


روز میـلادتـان چه روزی بود           چـشـم عــالـم به دستِ آقـا بـود

سر تـبـریک گـفـتـنِ به حـسیـن           بین خـورشید و مـاه دعـوا بود

 روز میـلادتـان خــدا خــنـدیـد           فــتــبــارک دوبــاره نــازل شد

حـضرت حـق برای شیـعـۀ تـو           امـتــیــازات ویــژه قــائــل شـد

روز مـیـلادتـان نــســیــم آمــد           غـنچه ها را یکی یکـی وا کرد

خنده های تو بس که شیرین بود           هوس شیر و شهـدِ خـرمـا کرد

ای کــلــیــم مــدیـــنــۀ نــبــوی           مــرد شب زنــده دار سـجــاده

همۀ عـرش تحت سلطۀ توست           حـضرت شــهــریــار سـجــاده

آســمــان ها به پـات افــتــادنــد           هـر زمـانی به سـجـده افـتـادی

بـا زبــور صـحــیــفــه ات آقــا           درس دلــداده گــی به مـا دادی

آمـد ابـلــیس شکـل یک افـعـی           نقـشـه ای شـوم را رقــم بــزنـد

عـددی نـیـست این فــرومـایــه           که نــمـاز تـو را به هــم بـزنـد

پـوزه اش را به خـاک مالـیـدی           مـرحـبا، آفـرین، چه پـیـکاری!

تا سلاح البکاء به دستت هست           چـه نـیـازی که تــیــغ بـرداری

خـاک نـعـلــیــن هــایـتــان آقــا           سـرمــۀ چـشم حـوریان بهـشت

اشــک های زلال نــافــلــه ات           عـسـلِ چـشـمـۀ روان بـهـشـت

بـنـده گی را به من بـیـامـوزیـد           نــروم ســمــت لااُبــــالــی هــا

کاش می شـد بخـواهی و بشـوم           از ابــوحــمــزه ی ثــمـالـی هـا

سیــد الــعــابــدیـن دعـائـی کـن           گـرۀ کــور خـــورده در کــارم

غیر از این جا بگو کجا بروم!؟           بــا امــیــد آمــدم، گــرفــتــارم

سـیـدالـعــابــدیـن نـگـاهـی کـن           بی پـنـاهـم مـرا تـو یــاری کن

نوکـرت کـربـلا نـرفـته هنوز!           تـا نـمُـردم ز غـصه کـاری کن

: امتیاز
نقد و بررسی

چهارپاره چهارم به دلیل ضعف محتوایی و تناسب معنایی حذف شد

روز میلادتان زُحل پا شد        غسل در آب حوضِ کوثر کرد

شاد باشش به آسمانی ها          گوش آل امیه را کر کرد

مدح و ولادت زین العابدین امام سجاد علیه‌السلام

شاعر : علی اکبر لطیفیان نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

از سکوتم صدا درست کـنـید            ذکـر یا ربــنـا درست کـنـیـد

بــبـریــد و بــیـاوریــد مـــرا            بلکه از من گدا درست کنـید


در دلم گر بناست خانه کـنیـد            اول این خانه را درست کنید

می شود سنگ دستـتان بدهـم            می شود که طـلا درست کنید

فقر ما را کسی درست نکرد            ای کـریمان! شما درست کنید

شد اگر،شکر اگرنشد یک وقت            می نـشـیـنـیـم تا درسـت کـنید

بعد از آن که مدیـنه ام بـردید            سـفــر کـربـلا درست کـنـیـد

از لـب مــا دعــا نــمی افـتــد

کــربــلا، کــربــلا نمی افـتـد

این قـبـیـلـه همه شـبیه هم اند            این کرم زاده ها چه با کرم اند

چه نیازی ست تا بزرگ شوند            در همان کودکی مسیح دم اند

زنـده ام می کـنـند مثـل مسیـح            بـر تـن مـرده ام اگـر بـدم انـد

هــمه آمــاده ی بــلا هسـتـنـد            جاده های عروج پیچ وخم اند

عـاشـقـان بیـشـتـر پی نـامـند            عـاشقـانی که عـاشـقـند کم اند

عاشقان در نــگــاه آل عــلی            گـر اسیـرنـد بـاز محـتـرم اند

دخـتـران قـبـیـلـه های عـرب            خـادم شهـربـانـوی عـجـم انـد

عـجـمی کـرده اند جـانــان را

آبــــرو داده انـــد ایــــران را 

: امتیاز
نقد و بررسی

بعضی از ابیات همچون بیت ( هر چه میل شماست تسلیمم      یا خرابم و یا درست کنید ) به دلیل ضعف محتوایی حذف شد

مدح و ولادت زین العابدین امام سجاد علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

ای انـیـس قـــدیــمــی دلـهـــا            آفـــتـاب بـــلــــنــد نـاپـــیــدا

تـا خـــدا مـی بــرد دلِ مـا را            پَـرِ سجـاده هــای سبـز شـمـا


من كجـا و غــبـار مـقـدمتـان            تو كجا، كوچـه های این دنیا

من كی ام بی زبان ترین مـردم            تـو خــدای بـــلاغـــتــی امـا

نـفـسی دِه كه از تـو دم بـزنم

بال در صحن این حـرم بزنم

آسمان مـوج شد تلاطم كــرد            كه خدا جلوه بین مـردم كرد

آسمان جای خود، ازاین محشر            عرش هم دست وپای خود گم كرد

عرش هم جای خود، خدا خندید            لحظه ای كه لبت تبـسـم كرد

آب با نـیت دو ركـعت عشق            بـا غـبـار شــمــا تیـمـم كـرد

هـمه دیـدند بـا دو چـشـمـانت            چـشم هـای پـدر تــكــلـم كرد

خانه ات قـبـلـۀ غریبان است

پایـتـختت تـمــام ایـران است

ای سراپـای تو مثـال حـسیـن            دومیـن مـرتـضای آل حسین

روی دوش تو گیـسوان علی            كنج لب های توست خال حسین

با تمـاشای تو بـه سـر می شد            شب و روز تمام سال حسین

خنده ای كن كه در تو گُل كرده            همه زیبـایـی جـمـال حسیـن

سیر می دید چهره ات را عشق            به سرش بود اگرخیال حسین

شـور آب آور حسیـن هـستی

دومین حـیـدر حسیـن هـستی

سرخوش از بانگ این طرب هستیم            مست شیرین ترین رطب هستیم

مثـل موسـیـقـی شگفت بـهار            نغمه هایی به روی لب هستیم

شجـره نـامـه ای اگـر داریـم            همگی بر تو مـنـتسب هستیم

مـا هـمـه خـانه زادتـو یـعنـی            هـمۀ ما از این نـسب هـستیم

شكر حـق ما ز آستـان توأیـم

هـمگـی از نـوادگــان تـوأیـم

به علـی رفته ای،غـدیری تو            نه فقـط شیـر، شیـرگیری تو

هـم ركـابِ عـــلـی اكــبـرهـا            هم خـروش سفـیـر تیـری تو

شـوره زاریم و خشكسال اما            چـشـمـۀ روشـن كـویـری تو

خوش به حال دودست خالی ما             لحظه هایی كه دستگـیری تو

با حضورت غم پـدر سر شد

كـــربـلا با تـو كربـلاتـر شد

: امتیاز
نقد و بررسی

بعضی از ابیات همچون ( من کی ام از قبیلة مجنون    تو ولی از عشیرة لیلا )  ( رشته های قنوت میجوشد     از قنوتت چه آبگیری تو ) به دلیل ضعف محتوایی حذف شد